با سلام و تشکر بابت دعوت من در این گردهمایی، جا دارد سخنم را با تبریک به ائتلاف سه جریان بزرگ برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی آغاز کنم که در فضای نا امیدی بسی امید است.
قصد دارم چهار موضوع را با شما عزیزان در میان بگذارم، و تلاش میکنم موضوعات با توجه به شرایط حساس این روزها مرتبط باشند:
- امروز در کجا ایستاده ایم؟
- انتخابات ریاست جمهوری آتی چه تاثیری در شرایط کنونی کشور خواهد داشت؟
- نقش زنان بویژه در شرایط کنونی چیست؟
- موانع کدام است و راه حلها چیست؟
رای دادن حق و وظیفه هر شهروندی با هدف ایجاد تغییرات در جامعه است، حق رای یعنی یک عمل فردی برای مشارکت در تعیین مسیر پیش رو برای ساختن آینده ای بهتر، اما در نظامهای استبدادی و غیر دموکراتیک، چنین مشارکتی میتواند علیه خواستها و منافع بنیادی جامعه و کشور مورد سوء استفاده قرار گیرد. کسانی مثل بشار اسد در انتخابات اخیر با اعلان آرا 95 در صدی، و یا صدام حسین در زمان حکومت خود با اعلان آرای 99 در صدی، برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود در داخل و خارج از اهرم انتخابات استفاده کردند. به همین دلیل هم هست که رهبران جمهوری اسلامی بارها به اهمیت مشارکت مردم در انتخابات مهندسی شده و نمایشی اشاره داشته اند. علی خامنه ای هر رایی را مشت محکمی بر دهان دشمنان کشور دانسته و آن را رای به جمهوری اسلامی میشمارد. اما بیش از چهار دهه فجایع پی درپی در امر کشور داری توسط نظام حاکم، اکثریت بزرگ مردم به درستی به نقطه ترک نمایشات انتخاباتی و رد ادعاهای رهبران همه فرقه های جمهوری اسلامی رسیده اند و اعتراض به نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری، در حال تبدیل شدن به جنبشی فراگیر و سراسری برای تحریم آن تبدیل شده است. بنا براین هم مخالفین و هم موافقین نظام به اهمیت و ارزش رای مردم واقف هستند. یک بار دیگر بعد از جنبش سال 1388، فرصتی ایجاد شده تا به بازخوانی جدیدی از رای مردم بپردازیم. نکته مهم اینست که رای دادن یا ندادن تبدیل به یک عمل سیاسی شده است، اما این بار این سوال مطرح است که میزان شرکت یا عدم شرکت مردم، به چه پیامدهایی منجر خواهد شد؟ چقدر ارزش رای ندادن به اندازه رای دادن در جامعه ما جا افتاده است؟ آیا شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نمایشی و مهندسی شده نظام اقتدارگرای جمهوری اسلامی اصلا مهم است؟ یا باید چاره ای دیگر اندیشید؟
چهار دهه گذشته نشان داده است که انتخابات هرگز به رشد و توسعه کشور کمک نکرده است، و مکانیزمی برای تحقق وعده های داده شده نبوده است، بر عکس، ما به اینجا رسیده ایم که رهبر نظام تصمیم گرفته است از انتخابات برای تثبیت مرحله دوم انقلاب اسلامی و خالص سازی حکومت شیعی خود استفاده کند. بدین ترتیب مثلث داعش، طالبان و خامنه ای تکمیل میگردد. ابراهیم ریسی برای اجرای این سناریو، در نظر گرفته میشود تا با شیوه های ایجاد رعب و وحشت و سرکوب، آرزوی خامنه ای را به مرحله اجرا در آورد. در این راستا هست که نهاد آموزشی در ایران تبدیل به حوزه خواهد شد، در اختیار گرفتن مهد کودکها، تعطیلی دانشگاهها و فرستادن 20 هزار طلبه سرباز برای شستشویی مغزی جوانان به مدارس آغاز شده است. کنار گذاشتن ظریف و روحانی در مذاکرات وین، حذف اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری و یک دست کردن مجلس، زمینه ایجاد یک حکومت شیعی متمرکز تر را برای پیاده کردن نیات ولی فقیه فراهم کرده است. تاسف اینجاست زمانی که عده ای از روشنفکران وطنی، شرکت در انتخابات مهندسی شده و غیر آزاد را، مسیر ناگزیر کشور به سوی اصلاح امور و دموکراسی معرفی میکنند، نظام جمهوری اسلامی را به بهترین شکل ممکن، در مسیر رسیدن به اهداف آن یاری میرسانند.
چرا تاکتیک تحریم انتخابات ضروری است؟ در شرایط کنونی، اکثر مردم ایران با قاطعیت و شجاعت به دلایل مختلف در انتخابات مهندسی شده شرکت نخواهند کرد، اما مهمترین دلیل ما، نه به جمهوری اسلامی است، پذیرش دعوت مادران دادخواه است که هزاران نفر از جوانان خود را در طول حکومت اسلامی و این اواخر در دیماه 96 و آبان 98 و بعد از آن تا به امروز از دست داده اند، حمایت از خانواده های مقتولین هواپیمای اکرایینی است که توسط سپاه در خون خود غلتیدند. از دست دادن مشروعیت نظام ازمنظر جهانی است که همیشه به عنوان یک اهرم فشار برای سکوت ایرانیان در خارج از کشور از طرف دول دیگر، استفاده شده است. همانقدر که رای دادن میتواند موثر باشد، عمل تحریم انتخابات نیز تاثیرات خود را خواهد گذاشت.
حالا به نیروهایی که میتوانند تاثیر بیشتری در تحریم انتخابات بگذارند می پردازم، معتقدم که نقش جوانان و زنان در این شرایط میتواند بسیار مهم باشد. جمعیت جوان ایران دارای خصوصیاتی متفاوت است، آنها با ویژگی آشنایی به تکنولوژی و شبکه های اجتماعی در ارتباط با دنیای باز و آزادی هستند که کاملا متفاوت با دنیای بسته و بی آینده اطراف خود می باشد. شجاعت و تمایلات غیر دینی آنان، میتواند به عنوان عناصری مهم برای ایجاد تغییر در جامعه بشمار آورد به دلیل اینکه جمعیت جوان بیکار و بی آینده، چیزی بیشتر برای از دست دادن ندارد. باید گفت گروههای اتنیکی به علت ستم مضاعف چندین دهه، میتوانند نقش جدی در پروسه دموکراسی خواهی و تمرکز زدایی برای ایجاد یک ساختار سیاسی عادلانه و مردمی ایفا کنند.
نقش زنان بویژه در شرایط کنونی چیست؟ زنان که نصف جمعیت کشور را تشکیل میدهند، در هر گوشه ای از ایران، میتوانند به عنوان نیروی اصلی تغییرات پایدار محسوب شوند؛ نابرابری جنسیتی در جمهوری اسلامی محرک زنان برای مبارزه برابری خواهی بوده و جنبش زنان نیز به موتور حرکت جنبش دموکراسی خواهی در ایران تبدیل شده است. این واقعیت را نباید نادیده گرفت که رهایی کشور از سیطره مافیای سپاه و بیت رهبری و نیل به دموکراسی و جامعه بدون تبعیض و حکومتی غیر متمرکز، بدون همکاری زنان ایران امکانپذیر نخواهد بود.
چه باید کرد؟ شواهد نشان میدهد که نیرویی وسیع مردمی، روز 28 خرداد 1400 پای صندوقهای رای حاضر نخواهند شد، آنها حتی به رای سفید و باطله هم فکر نمی کنند. بنابر این کاملا روشن است که شرکت در انتخابات، در خدمت دوام و ثبات رژیم اسلامی و مشروعیت بخشیدن به اَنست. کسانیکه با سیستم ترور وسرکوب و تبعیضات دینی، نژادی، ملیتی، جنسی و جنسیتی مخالفند، کسانیکه شکنجه و اعدام را در شان انسان نمیدانند، افرادی که جقوق زنان و مردان را در مقابل قانون برابر میدانند، بپای صندوق رای نخواهند رفت، زیرا نمی خواهند استمرار حکومت شیعی مورد نظر رهبر نظام را در قاموسی فاجعه بارتر از گذشته ببینند. عدم شرکت در انتخابات موجب از دست رفتن بیشتر مشروعیت نظام در داخل و منطقه و انظار جهانیان، برای ادامه حیات آن خواهد بود.
به این مسئله واقف هستیم که رژیم در تلاش برای پیشبردن برنامه خود است و حتی اگر موفق شود و کشورهای غربی در کنار روسیه و چین به استمرار حیات آن کمک کنند، این به معنای دست کشیدن مردم از مطالبات خود نخواهد بود، بعد از تحریم انتخابات مهندسی شده، میزان مطالبه گری آنان افزایش خواهد یافت؛ اشتغال، مسکن، بهداشت، آموزش، عدم مدیریت کرونا و بعد خواست های دیگری نیز مطرح خواهد شد. حاکمیت ناتوان و درمانده، عاجز از مدیریت و پاسخگویی است و این باعث خواهد شد که مردم “خیابان” را برای طرح خواستهای خود انتخاب کنند. گرچه همه میدانیم نیروهای سرکوبگر در هر کوچه و برزنی، پرسه میزنند ولی قدرت آنان بسی کمتر از قدرت یک پارچه اعتراضات مردمی است.
تا به امروز، امیدبه تغییرات ساختاری در این حکومت، بیهوده بوده است، اما در عین حال اپوزیسیون نیز در مجموع خود، دچار یک بن بست در باز کردن راه پیش رو، به سوی یک اتحاد همگانی در گذر از وضع موجود بوده است. آیا تحریم همگانی انتخابات میتواند اپوریسیون و بطور کلی کشور ما را از یک بن بست طولانی مدت بدر آورد و آغازی امید بخش برای گرد آوری نیروی ضرور در گذر از جمهوری اسلامی شود؟ تحریم انتخابات ریاست جمهوری، میتواند شانس آن را داشته باشد که چنین آغازی را به ثبت برساند.
تجربه بیش از چهار دهه حکومت ویرانگر دینی هیچ تردیدی در صحت این نظر باقی نگذاشته است که تنها راه باقیمانده برای نجات کشور، تغییر بنیادین ساختار سیاسی حاکم است، همانگونه که در یک فراخوان نانوشته همگانی، کارزار تحریم انتخابات شکل گرفته، چرا چنین بر آمدی نتواند بر بستر گذر از نظام موجود به حیات خود ادامه دهد؟